پسته و آفتی به نام دلالان پسته
دلالان پسته
یک سال عمر و رنج زندگی یک کشاورز مساوی است با 15 روز از زندگی و عمر یک دلال که دل کشاورز از خون لبریز و جیب دلال از پول.
کشاورز بیچاره سرتاسر سال بیل میزند، جویها را میروبد و گاه نگران آمدن توفان و گاه نگران تگرگ و گاه نیامدن باران، گاه باید درخت هرز کند و گاه باید نگران هجوم حشرات، گاه در دل شب آب به درختان تشنه می رساند. گاه نگران هجوم آفت و گاه نگران قیمت آفتکش.
روزها یکی پس از دیگری میگذرد و کشاورز لحظهبهلحظه از به بار نشستن باغش امیدوارتر. روزها میگذرند و کمکم رنج یک سال به بار مینشیند. شکوفههای انار و پستهها بر سرشاخهها به او لبخند میزنند و گل گندم در رقص مدام گندمزارها، زلف باد را به سخره میگیرد تا جهان جای زیباتری برای زیستن باشد تا سفرهها مان به برکت نان اش رنگین شود و تلالوی رنگرنگ میوهها در بشقابها مان منعکس شود. او سرخوش و امیدوار از زحمت یکساله.
یک سال پینههای دستش بزرگتر و زمختتر، ترکهای دستوپایش بیشتر؛ اما او امیدوار به لبخند پسته خندان باغش. هرروز که میگذرد محصول کال باغش دلفریبتر و پرمشتریتر و او خوشحال از به ثمر رسیدن زحمت یکسالهاش.
فصل برداشت است باغ او میزبان اهل عیال جهت چیدن، روزهای نادری، اما پرثمر امیدبخش. جمع میگردد ماحصل زحمتکشی یکساله او در چند روز؛ و این خود پایانی و آغازی دیگر سلسله وار.
به گذشته مینگرد و تنهایی یکسالهاش در باغ. به خاطر میآورد هجوم آفت و گرانی سم؛ اما خوشحال از پایان روزهای سخت.
میآیند و میروند دلالها پسته و او نگران از قیمت پسته
بله بازهم تراژدی تکراری هر سال و بازهم قیمت پایین پسته.
این روزها روزهای غریب یست.
سررسید اقساط و وامهای او، فرا میرسد.
چکهای خرید سم و کود، فرا میرسد.
بقالی سر کوچه که وعده داده بود، فرا میرسد.
مدیر مدرسه پسرش که وعده داده، فرا میرسد.
سررسید چک جهیزیه دخترش هم، فرا میرسد.
او نگران از قیمت پایین پسته.
که گاهی از بانک زنگ میزنند؛ و گاهی بقال محله التماس دعا دارد.
روزهایی که قرار بود روزهای امید بخشش باشد کمکم به روزهای نگرانی تبدیلشده.
او ناچار تن میدهد به قیمت پایین پسته
و این وصفالحال اکثر کشاورزان این مرزبوم است.
دلالان تعیین کننده قیمت پسته
محصول پسته همواره از طرف افتهایی تهدید میشود. این افتها در طول سال یکی پس از دیگری سعی میکنند که محصول پسته را از بین ببرند و نابود کنند. از مهمترین این آفات میتوان به پسیل پسته، زنجره پسته، پروانه چوبخوار پسته، پروانه میوهخوار پسته و سوسک سرشاخه خوار پسته اشاره کرد، و کشاورز برای حفظ محصول پسته خود معمولاً از انواع سمها و افت کش ها استفاده میکند؛ اما افت بزرگتر و خطرناکی که هرساله محصول او را نابود میکند و زیانهای زیادی به او وارد میکند، آفتی به نام دلالان پسته است. آفتی که هیچ سم و حشره کشی برای نابودی آن هنوز کشف نشده است.
هرساله پس از برداشت محصول پسته، به دلیل افزایش ناگهانی عرضه و فعالیت واسطهگری در بازار پسته، باغدار و کشاورز به دلیل نیاز به منابع مالی و نداشتن نقدینگی مجبور میشوند که ماحصل یک سال زحمتکشی خود را به قیمتی که از سوی دلالان پسته و واسطه گران بازار پسته تعیین میشود، بفروشند.
این در حالی است که سود اصلی ناشی از صادرات پسته و فروش آن در بازارهای داخلی و خارجی نصیب این تاجران و دلالان میشود؛ و این دلالها و تاجران هستند، که از وضعیت نابسامانی مالی کشاورز و باغدار سود کلانی میبرند. این افت (دلالان پسته) شاید بزرگترین و کارآمدترین آفتی باشد که از سالیان سال گریبان گیر کشاورزان می باشد و محصول آنها را در آنی به نابودی میکشاند و کشاورز بیچاره هیچ افت کشی و سمی نمیتواند علیه آن به کار ببرد.
متأسفانه این افت سالبهسال بزرگ و بزرگتر شده و در حال حاضر به یک مافیای تمامعیار تبدیلشده است که کشاورز و باغدار هرگز تابوتوان مقابله با آن را ندارند. بزرگی آن هرروز گسترده تر شده و به حوضههایی همچون کود و سم هم رخنه کرده است. شاید یک مثال ساده عمق این فاجعه را نشان دهد.
در سال گذشته در مهر و آبان ماه که عمده محصول پسته در این ماهها عرضه میشود قیمت پسته فندقی 25 هزار تومان از کشاورزان خریداری میشد و در خرداد سال بعد یعنی هشت ماه بعد قیمت پسته فندقی که توسط دلالان پسته عرضه میشود، 130 هزار به فروش میرسید. یعنی چهار برابر قیمت خرید، فقط سود دلالهای پسته بود.
لازم به ذکر است این فقط مقایسه تفاوت قیمت پسته کشاورز و دلال در داخل کشور است که تفاوت با تاجر که پسته را در خارج کشور به فروش میرساند بهمراتب بیشتر است.
شاید مهمترین دلیل چنین وضعی نیاز مالی کشاورز و باغدار باشد. او مجبور است برای پوشش هزینههای زندگی و پرداخت بدهیهای خود که در طول سال متقبل شده، به فروش پسته خود به هر قیمتی تن دهد.
دلالی پسته سابقهی دور درازی دارد شاید از همان زمان که پسته برای اولین با در طول تاریخ به دست آمد قدمت داشته باشد
دلالی پسته شغلی است بدون زحمت و بدون دردسر و روش کار به این صورت است که ازایندست میخرند و به آن دست میفروشند بسیاری از افراد فقط با این دست و آن دست کردن پسته سودهای زیادی به دست میآورند.
کشاورز باید یک سال زحمت بکشد آبیاری کند، سمپاشی کند، شخم بزند و هزارها دردسر دیگر بکشد و کلی پول خرج کند به امید اینکه آخر سال فصل برداشت جبران شود.
این در حالی است که تاجران، قیمت پسته را در هنگام برداشت تا حد امکان پایین نگه میدارند تا سود بیشتری داشته باشند.
شاید شما هم دیده باشید که اکثر تاجران پسته با ماشینهای مدلبالا رفت و آمد میکنند ولی کشاورزان معمولاً با موتورسیکلت و یا با وانت که آن را هم برای مصارف کشاورزی خریدهاند رفت و آمد میکنند.
دلالان پسته هیچ تخصصی در مورد کاشت و داشت و برداشت پسته ندارند در واقع تنها تخصص دلالی پسته زبانچرب و چخان کردن و کلاهبرداری است و هر چه در این امر متخصصتر باشد سود بیشتری عایدش میشود.
اگر در صنعت پسته ضرر باشد، این ضرر همیشه متوجه کشاورز است تا خریدار و فروشندههای پسته! مثلاً اگر به دلیل سرمازدگی و یا آفتابزدگی و یا بادزدگی یا خشکسالی و کمبود آب، پسته آسیب ببیند این ضرر فقط متوجه کشاورز است نه دلال پسته.
کشاورزان انسانهای سالم هستند و بدون هرگونه حقه و فریب محصولشان را ارائه میکنند؛ اما دلالان پسته اکثراً شیاد و کلاهبردارند که علاوه برکم فروشی به روشهای مختلف کارهای ناشایسته زیادی انجام میدهند.
در مورد انبارداری کشاورزان حداکثر تلاششان را میکنند تا به محصول آسیبی وارد نشود؛ اما دلالان پسته خریداریشده را در محلهایی و انبارهایی نامناسب پسته را دپو میکنند که بسیاری از مکانها اصلاً استاندارد نیست و کوچکترین موارد بهداشتی رعایت نمیشود.
و در نبود یک مدیریت کارآمد در بازار شاهد آن هستیم که کشاورز مجبور است حاصل دسترنج یکساله خود را به دلالان بعضاً افغانی و یا تجار ایرانی بفروشد.
به امید آن روز